English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute pitch U زیر و بمی مطلق
pitch in U با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch U نواک
pitch U قطران
pitch U قیر اندودکردن
pitch U گام سیم پیچی
pitch U طول طناب کوهنوردی
pitch U بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch U زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch U زمین بازی
pitch U بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch in U شروع به خوردن غذاکردن
pitch into U به خوراک حمله کردن
to pitch upon something U چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch upon U انتخاب کردن
to pitch in U جدادست بکارشدن
to pitch into U زور اوردن به حمله کردن
pitch in <idiom> U به چیزی پول یا کمک دادن
pitch U پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch U قیر
pitch U نصب کردن
pitch U خیمه زدن برپاکردن
pitch U استوارکردن
pitch U زیروبمی صدا
pitch U دانگ صدا
pitch U پرتاب
pitch U جای شیب پلکان
pitch U سرازیری
pitch U اوج پرواز اوج
pitch U استقرار
pitch U ضربت باچوگان نصب
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch U توپ را زدن
pitch U گام
pitch U تفاله قطران
pitch U زفت
pitch U ته مانده تقطیر
pitch U چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch U شیب
pitch U چادرزدن
pitch U میل
pitch U تن صدا
pitch U خیمه زدن
pitch U زیر و بمی
pitch U پرتاب کردن
pitch U درجه
nominal pitch U گام اسمی
pitch altitude U زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
mineral pitch U قیر معدنی
pitch dark U تاریک
pitch control U کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch and toss U بازی بیخ دیواری
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control U کنترل گام ملخ
pitch coal U ذغال سنگ قیری
pitch and toss U نوعی بازی شیر یاخط
dot pitch U درجه نقطه
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch circle U دایره گام
pitch cap U کلاه زفت
mineral pitch U اسفالت
grid pitch U گام شبکه
back pitch U گام خور پیچک
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch U pica
character pitch U type elite
coil pitch U گام پیچک
cyclic pitch U گام دورانی
diameter pitch U قطر گام
diametral pitch U گام قطری
dot pitch U فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
effective pitch U گام موثر
feed pitch U گام پیش بری
feathering pitch U گام فدر
fractional pitch U گام کسری
full pitch U گام پر
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
geometric pitch U گام هندسی
pitch a yarn U قصه گفتن
pitch dark U قیرگون
standard pitch U گام استاندارد
theoretical pitch U گام تئوریک
to pitch on one's head U از سر پرت شدن
to queer the pitch for any one U نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
tooth pitch U گام دندانه
tooth pitch U گام شیار
track pitch U فاصله شیار
track pitch U گام شیار درجه شیار
variable pitch U جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
winding pitch U گام سیم پیچی
perfect pitch U رجوع شود به pitch absolute
pitch wheel U چرخکوککردن
fever pitch U فوقالعادههیجانانگیز
To pitch a tent. U چادر زدن
pitch a tent <idiom> U چادرزدن
pitch-and-toss U شیر یا خط
rivet pitch U فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
reverse pitch U گام معکوس
pole pitch U گام قطب
pitch dark U سیاه
pitch diameter U قطر گام
pitch diameter U قطر جناح
pitch diameter U قطر پهلو
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch macadam U سنگریزه قیر
pitch of arch U خیز قوس
pitch of arch U خیز طاق
pitch of poles U گام قطبها
pitch of spiral U پای پیچ
pitch pine U کاج قیری
pitch pine U شجرالقطران
pitch resin U لبان شامی
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pitch black U قیرگون
pitch black U خیلی سیاه
pitch-black U قیرگون
pitch-black U خیلی سیاه
coal tar pitch U قیر ذغال سنگ
coal tar pitch U قیر قطران ذغال سنگ
tough pitch copper U مس چقرمه
fixed pitch propeller U ملخ با گام ثابت
straight run pitch U تفاله اولین تقطیر
controllable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
pitch of armature winding U گام پیچک
absolute U ازاد
absolute استبدادی
absolute U کامل
absolute value U مقدار مطلق
absolute value U ارزش مطلق
absolute value U قدر مطلق
absolute zero U صفر مطلق
absolute آزاد از قیود فکری
absolute U دایره نامحدود
absolute <adj.> U مطلق
absolute <adj.> U واجب
absolute <adj.> U خالص
absolute <adj.> U چاره نا پذیر
absolute <adj.> U صرف نظرنکردنی
absolute <adj.> U ضروری
absolute <adj.> U حیاتی
absolute <adj.> U غیر قابل امتناع
absolute <adj.> U غیر مشروط
absolute <adj.> U حتمی
absolute <adj.> U لازم الاجرا
absolute U غیر مشروط
absolute U مجرد
absolute U غیر مقید
absolute U خالص
absolute U کامل قطعی
absolute U مطلق
absolute خود رای
absolute <adj.> U اجتناب ناپذیر
absolute مستقل
absolute value U قدر مطلق [ریاضی]
absolute deficiency U نقص مطلق
absolute altitude U ارتفاع مطلق
absolute altitude U ارتفاع هواپیمانسبت به سطح زمین
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
absolute artesian well U چاه ارتزین مطلق
absolute configuration U پیکر بندی مطلق
absolute coding U برنامه نویسی مطلق
absolute coulomb U کولن مطلق
absolute champion U قهرمان مطلق شطرنج
mean absolute deviation U انحراف میانگین
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
monarchy absolute U حکومت سلطنتی مطلقه واستبدادی
absolute authortity U اقتدار مطلق
absolute authortity U اختیار مطلق
absolute code U برنامه نویسی مطلق
absolute altimeter U دستگاه ارتفاع سنج هواپیما
absolute address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
absolute address برنامه ای که بخشی از کد را در حافظه اصلی بار میکند
absolute address U نشانی مطلق
absolute accommodation U انطباق مطلق
absolute paths U مسیر مطلق
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
decree absolute حکم نهائی دادگاه
absolute majority U اکثریت مطلق
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
absolute judgment U قضاوت مطلق
absolute value function U تابع قدر مطلق [ریاضی]
absolute address U اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
absolute alcohol U الکل مطلق
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
absolute advantage U برتری مطلق
absolute address آدرس مطلق
absolute address U آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
absolute address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیله ای دستیابی دارد
absolute address U مقدار یک خطا بدون توجه به علامت
absolute address U برنامه کامپیوتری نوشته شده به کد مطلق
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com